قايق کاغذی رو آب داره ميره
من نگاش ميکنم و گريم ميگيره
قايق کاغذی ميره و ميدونم
كه براي گريه كردن ديگه ديره
زندگيم كتاب مثنوي نبوده
من از اون روزي كه دنيا رو شناختم
زندگيم يه تيكه كاغذ پاره بوده
كه ازش يه قايق كاغذي ساختم
كي برام مونده كه با دست محبت
روي سينم بفشارد عشق و شادي
چي برام مونده به جز اشك ندامت
که به چشم خشک من تو هدیه دادی
110940 بازدید
41 بازدید امروز
45 بازدید دیروز
243 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian